دوستی با کفار از منظر قرآن
دوستی با کفار از منظر قرآن
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم میفرماید:" لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْء" 1 یعنی: مؤمنان نباید کافران را به جاى اهل ایمان، سرپرست و دوست بگیرند؛ و هر کس چنین کند در هیچ پیوند و رابطهاى با خدا نیست. مرحوم علامه طباطبایی قدس الله سره در تفسیر این آیه شریفه می فرماید که: « کلمه اولیا جمع کلمه" ولى" است، که از ماده ولایت است، و ولایت در اصل به معناى مالکیت تدبیر امر است، مثلا ولى صغیر یا مجنون یا سفیه، کسى است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد، که خود آنان مالک اموال خویشند، ولى تدبیر امر اموالشان به دست ولیشان است.
این معناى اصلى کلمه ولایت است، ولى در مورد حب نیز استعمال شده، و به تدریج استعمالش زیاد شد، و این بدان مناسبت بود که غالبا ولایت مستلزم تصرف یک دوست در امور دوست دیگر است، یک ولى در امور مولى علیه (یعنى کسى که تحت سرپرستى او است) دخالت مىکند، تا پاسخگوى علاقه او نسبت به خودش باشد، یک مولى علیه اجازه دخالت در امور خود را به ولیش مىدهد، تا بیشتر به او تقرب جوید، اجازه مىدهد چون متاثر از خواست و سایر شؤون روحى او است، پس تصرف محبوب در زندگى محب، هیچگاه خالى از حب نیست.در نتیجه اگر ما کفار را اولیاى خود بگیریم خواه ناخواه با آنان امتزاج روحى پیدا کردهایم، امتزاج روحى هم ما را مىکشاند به اینکه رام آنان شویم، و از اخلاق و سایر شؤون حیاتى آنان متاثر گردیم، (زیرا که نفس انسانى خو پذیر است)، و آنان مىتوانند در اخلاق و رفتار ما دست بیندازند.»ایشان در ادامه میفرماید که: « و بنا بر این آوردن این اوصاف براى تفسیر فرمان" مؤمنین نباید کافران را اولیاى خود بگیرند، و به مؤمنین دیگر اعتنا نکنند" در حقیقت سبب حکم و علت آن را بیان نموده بفهماند دو صفت کفر و ایمان به خاطر تضاد و بینونتى است که بین آن دو هست، قهرا همان بینونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت کفر با صفت ایمان نیز سرایت مىکند، در نتیجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مىکند، دیگر راه سلوک به سوى خداى تعالى و سایر شؤون حیاتى آن دو یکى نخواهد بود، نتیجه این جدایى هم این مىشود که ممکن نیست بین آن دو ولایت و پیوستگى برقرار باشد، چون ولایت موجب اتحاد و امتزاج است، و این دو صفت که در این دو طایفه وجود دارد موجب تفرقه و بینونت است، و وقتى یک فرد مؤمن نسبت به کفار ولایت داشته باشد، و این ولایت قوى هم باشد، خود به خود خواص ایمانش و آثار آن فاسد گشته، و بتدریج اصل ایمانش هم تباه مىشود. »2
بنابر این نتیجه دوستی با کفار این میشود که انسان تحت تاثیر عقاید آن ها قرار گیرد و نسبت به عقاید اسلامی بی تفاوت در نتیجه آن ها را رها کند همان گونه که امروزه می توان آثار آن را به عینه مشاهده نمود که بر اثر امتزاج و اختلاط با کفار در سده اخیر گروه هایی پیدا شده اند با این که ادعای اسلام می کنند ولی نسبت به بسیاری از احکام اسلامی بی اعتقاد و یا بی تفاوت می باشند و علاوه بر این باعث شده که حتی در بین قشر مذهبی پدیده ای به نام دین تراشی پدید بیاید به این عنوان که دین را مطابق با جو روز و برای خوش آمد دیگران بتراشیم و تغییر دهیم.این پدیده ریشه و اصل آن همان اختلاط و دوستی با کفار است که این گونه بین جامعه حتی بعضا در قشر متدین رواج پیدا کرده است که شاید است معنای این روایتی که شیخ صدوق زحمه الله در صفات الشیعه نقل کرده که:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ مِمَّنْ یَتَّخِذُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمَنْ هُوَ أَشَدُّ لَعْنَةً عَلَى شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِیَائِنَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ یُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ. 3
حسن بن علی الخراز از امام رضا علیه السلام نقل کرده که فرمود: از جمله کسانی که ادعای دوستی ما اهل بیت را دارند کسانی اند که ضررشان بر شیعه از دجال هم بیشتر است. عرض کردم: چرا ای پسر رسول الله ؟ فرمود: به علت دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما که اگر امر چنین شد حق با باطل مشتبه میشود پس در نتیجه مومن از منافق شناخته نمی گردد.
1- سوره آل عمران، آیه 28
2-ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج3، ص236 -238
3- صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص 8